محل تبلیغات شما

دلنوشته های من



سکانس اول:

پدربزرگم یه کارگر ساده بود؛ با همون حقوق کارگری و قناعت و مدیریت خوب از یه اتاق کوچیک و یه زمین کوچیک شروع کرد و کم کم تونست یه خونه خیلی خوب و دو طبقه نسبتا بزرگ بسازه؛ با همون حقوق کارگری تونست سه تا دختر شوهر بده و خدا رو شکر زندگی آبرومندانه ای هم داشت و محتاج کسی نبود. 

سکانس دوم:

یادش به خیر قدیما تو ایام نوروز حتی خونه همسایه ها و فامیل درجه سه هم میرفتیم. اصلا هم کسی در این قید و بند نبود که آجیل یا میوه درجه یک یا چند مدل شیرینی باشه یا نباشه. مهمونی های فامیلی زیاد میرفتیم؛ سفره های شام و ناهار معمولا شامل یه مدل برنج بود و یه مدل خورشت همراه با سالاد و سبزی خوردن. جهیزیه های دخترها خیلی ساده بود و فقط شامل لوازم ضروری زندگی. زوج های جوون زندگی شون رو توی یه اتاق از خونه پدری شروع میکردن و با یه جشن ساده بدون تالار و هزینه های آنچنانی. و چقدر هم عروسی هاشون خوش میگذشت. 

سکانس تلخ و غم انگیز: 

یه کارگر ساده با این فرض که همیشه کار داشته باشه،  حتی اگه چندین سال هیچی نخوره و نپوشه و زیر آسمون بخوابه، باز هم نمیتونه با حقوق چند سالش حتی یه آپارتمان کوچیک بخره چه برسه یه خونه خوب دو طبقه. 
اما امثال همون کارگر ساده تو ایام عید حتما باید تو خونه شون آجیل و میوه درجه یک و چند مدل شیرینی باشه و اگه مهمونی گرفتن، سر سفره شون چند مدل غذا؛ وگرنه یا توی چشم و هم چشمی کم میارن و یا مردم براشون حرف در میارن.
جهیزیه های دخترها حتما باید بهترین و به روز ترین لوازم ضروری و تزئینی و لوکس بازار باشه و مراسم عروسی در بهترین تالارها و همراه با ارکستر و فیلمبرداری و بهترین پذیرایی و شام. و شروع زندگی در خانه های مستقل و نوساز. و هدف هم یا فرار از حرف مردم و یا در آوردن چشم مردم!!! 

سکانس فاجعه: 

دختران و پسران دم بخت بالای سی سال بسیار زیاد شده اند. ازدواج سفید به شدت در حال افزایش است. کیف قاپی، سرقت، مواد فروشی و خلاف هم به شدت زیاد شده. 
به نظر شما مقصر کیست؟؟؟ حکومت، مردم و یا هر دو؟؟؟

پینوشت:

خداوند، سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمیدهد، مگر آنکه خودشان بخواهند.

من از کرونا نمی‌ترسم!
ولی از اون شرکت هواپیمایی که به خاطر منفعت طلبی، باعث شیوع بیشتر بیماری شد و از حامیان اون شرکت می‌ترسم.
من از کرونا نمی‌ترسم!
ولی از اونایی که هنوز هم حاضر نیستند اشتباهاتشون رو گردن بگیرن و شعور مردم رو بازیچه کردن و آمار دروغ به خرد مردم میدن و هنوز هم توانایی مدیریت بحران ندارند می‌ترسم.
من از کرونا نمی‌ترسم!
ولی از اون فروشنده ماسک و الکل و ژل ضد عفونی کننده که کالاهاشون رو احتکار میکنن و بعد قیمتش رو چند برابر. از اون میوه فروش و خوار و بار فروش که با سواستفاده از شایعات قیمت لیموترش و پرتقال و زنجبیل رو چند برابر کردن می‌ترسم.
من از کرونا نمی‌ترسم!
ولی از اون کاربران فضای مجازی که برای سودجویی، عمدا روش های غیر علمی پیشگیری یا درمان بیماری رو منتشر و مردم رو فریب میدن می‌ترسم.
من از کرونا نمی‌ترسم!
ولی از اون مردمی که برای جان هموطنای خودشون ارزش قائل نیستند و به مکان‌های عمومی و تفریحی و مسافرت میرن و ویروس رو همراه خودشون از جایی به جای دیگر و از شهری به شهر دیگر منتقل میکنن می‌ترسم.
من از کرونا نمی‌ترسم!
ولی از کمرنگ شدن عواطف انسانی و روابط خویشاوندی، از اینکه مردم به چشم زامبی به همدیگر نگاه کنند می‌ترسم.

حواسمان باشد که از ترس مرگ، خودکشی و دیگر کشی نکنیم
عاشورا هم تمام شد. 
و حسین(ع) همچنان تنها ماند. 

او به ما درس "ایثار" داد؛
و ما در صفوف غذای نذری گذشت را زیر پایمان له کردیم. 

او به ما درس "ظلم ستیزی" داد؛
و ما با به راه انداختن دسته جات پر سر و صدای عزاداری، با بستن کوچه و خیابان و با مردم آزاری هایمان، خودمان مظهر ستمگری شدیم.

او به ما درس "احترام به حقوق انسانها" داد؛ 
و ما با انداختن ظروف یک بار مصرف در کوچه و خیابان، و با آلوده کردن طبیعت،  حقوق شهروندانمان را به زیر پا انداختیم. 

او به ما درس "بی اعتنایی به مادیات" داد؛ 
 و ما با هر چه پر تجمل تر کردن مجالس عزاداری،خوب درسمان را پس دادیم!. 

او به ما درس "خرافه ستیزی و مبارزه با جهل" داد؛ 
 و ما با قمه زنی هایمان، با خود را گل آلود و زخمی کردن هایمان، با علم ها و علامت های سر به فلک کشیده مان، و با دروغ پردازی و به عاشورا شاخ و برگ دادن هایمان،  جهل و خرافات را رواج دادیم. 

عاشورا تمام شد. 

حسین(ع) به ما "رسم" تشیع را درس داد؛ 
 و ما هر چه بلند تر "اسم" تشیع را فریاد زدیم.

عاشورا تمام شد. 

و حسین(ع) از همیشه تنها تر ماند. 


آقای مداح خیلی معروف است! .
به هر مراسمی هم برای مداحی نمی رود! .
مراسمی که او مداحی اش را می کند، خیلی شلوغ میشود! .
می گویند کسی نیست که به مداحی اش گوش کند و اشک از چشمانش سرازیر نشود!.ً. 
هر چقدر تن صدای آقای مداح بالاتر می رود، صدای گریه و شیون هم بیشتر می شود!. 
آقای مداح علم غیب دارد!. 
گاهی وقایعی را از جزئیات عاشورا تعریف می کند که خود امام حسین(ع) هم در جریان نیست!. 
او حتی می داند که شهدای کربلا در فکرشان چه می گذشته و چه چیزهایی را با خود زمزمه 
می کرده اند!.
آقای مداح وظیفه دارد که هر طور شده مردم را بگریاند و به بهشت بفرستد!. 
بهشتی که با یک قطره اشک برای امام حسین(ع) ، بر مردم واجب می شود!. 
راستی ؛ یادم رفت بگویم! 
دستمزد آقای مداح، خیلی بالاست. 



۱-  کوفیان سرشار از شور و احساسات مذهبی بودند؛ اما هم به امام علی خیانت کردند و هم به امام حسین. آنان شور» مذهبی داشتند اما شعور» مذهبی نداشتند.

۲-  حر، سرشار از شور و احساسات مذهبی نبود؛ اما در ساعات آخر راه خود را پیدا کرد. او شعور» مذهبی پیدا کرد که منجر به شور» مذهبی اش هم شد 

پ.ن:  آنچه زیباست، شعور» است نه شور» ؛ اما زیباتر از آن شوری» است که برخواسته از شعور» باشد.


صرفا جهت تامل و تلنگر

حدود ۱۴۰۰ سال پیش ، هزاران نفر گفتند: یا علی. 
اما وقتی قرار شد که هیچ ثروتی نداشته باشند مگر از راه حلال؛ هیچ مقام و قدرتی نداشته باشند مگر از روی شایستگی. وقتی زمان اجرای عدالت شد .  
از بین همان یا علی» گویان ، تعداد کمی از آنان با علی» ماندند و سرانجام، یکی از همان یا علی» گویان شد قاتل علی (ع) . 

چندین سال بعد، هزاران نفر گفتند: یا حسین.
اما وقتی قرار شد که بین حقیقت» و ثروت و قدرت» یکی را انتخاب کنند، فقط  ۷۲  نفر با حسین» ماندند و همان یا حسین» گویان در کربلا شدند قاتل حسین(ع) . 

و اکنون، میلیونها نفر می گویند: یا ابا صالح المهدی . 
اما زمانی میرسد که هیچ ثروت و مقام و قدرتی نباید داشته باشند مگر بدون پایمال شدن کوچکترین حقی. زمانی میرسد که باید تمام راه های رفته را برگردند هر چند پاهایشان پر از تاول باشد. زمان اجرای عدالت.
آن زمان چند نفر با مهدی» می مانند؟؟؟ . 


زیارت عاشورا میخوانیم و می گوییم: لعن الله علی عمر ابن سعد؛ 

غافلیم از اینکه عمر سعد، خودش را به حکومت ری فروخت 

و ما گاهی خودمان را به ثروتی به مراتب کمتر. به مقام و موقعیتی به مراتب پایین تر. و حتی 
گاهی به چند لایک بی ارزش در دنیای مجازی می فروشیم.

زیارت عاشورا میخوانیم و میگوییم: لعن الله شمرا؛ 

فراموش میکنیم که شمر، جانباز صفین بود و در رکاب علی(ع) تا مرز شهادت پیش رفت

و ما گاهی با چهارتا نماز و دو تا روزه، به خود مغرور میشویم و شیطان را از خودمان دور می بینیم. 

خدایا؛ 

اولین ظلم کننده در حق پیامبر و اهل بیت نبودیم.

و شاید آخرینشان هم نباشیم. 

اما نکند جزء تابعین؟؟؟ 

خدایا وقتی که میگوییم: اللهم العنو تابعت علی قتله.

نکند لعن خودمان را از تو بخواهیم؟؟؟
شمر نمازش را می خواند.
روزه اش را هم می گرفت.
آشکارا هم فسق و فجور نمی کرد.
و شاید اهل رشوه و ربا هم نبود.
معاویه و ابن زیاد و عمر سعد هم همین طور.
یادمان باشد.
زیارت عاشورا که می خوانیم.
وقتی که رسیدیم به "لعن الله." هایش.
لحظه ای به خودمان گوشزد کنیم:
نکند این "لعن الله." شامل حال ما هم بشود؟؟؟
-مایی که گاه خودمان را-
"ارزانتر" از شمر و عمر و ابن زیاد می فروشیم.



مجلس عزاداری امام حسین بود.

با روزها دوندگی و پرداخت ده ها میلیون پیش پرداخت
بهترین و معروف ترین مداح را آورده بودند؛

از تمام امکانات ضروری و غیر ضروری، بهترین و گران قیمت ترینش را فراهم کرده بودند؛

مجلس شروع شد.

این که چقدر از محتوای سخنرانی ها و مداحی ها 
واقعی و به دور از جعل و انحراف و بدعت بود.
خدا میداند.

شام را که توزیع کردند

روی زمین و کنار دیوار ها پر شد از دانه های برنج و ظروف غذای نیمه پر؛ 
غذاهایی که غیر قابل استفاده بود و باید به دور انداخته میشد! 

و بیرون از مجلس، کنار کوچه و خیابان و درون جوی های آب.
پر بود از ظروف یک بار مصرف خالی و نیمه خالی.

و از مردمی که برای خودنمایی یا غیبت کردن و ایراد گرفتن از دیگران یا. آمده بودند،
دیگر چیزی نمیگویم.

حسین جان.

ما را ببخش که هدف تو از قیام و ایثار، امر به معروف بود و نهی از منکر؛

و عزاداری ما برای تو گاهی همراه میشود با انواع منکر.

ما را ببخش که گاهی به بیراهه» رفتیم.


خواهشا.خوااااااهشا.خوااااااااااااااهشا با دقت بخون

خواستم بگویم:

که چه فرقی میکند.

 در مجلس امام حسین اسراف کنیم؛
یا در کنسرت ها و مراسم پر زرق و برق.

در مجلس امام حسین طبیعت را آلوده کنیم؛
یا در سواحل دریاها و نقاط تفریحی و گردشی.

سر و صدای بیش از حد دسته جات عزاداری سبب آزار مردم شود؛ 
یا سر و صدای چهارشنبه سوری و سیستم های صوتی.

راه افتادن دسته جات عزاداری سبب ترافیک و مسدود شدن خیابان های اصلی شود؛
یا کاروان های عروسی و بزن و بکوب ها.

افراد با قمه زنی و زنجیر و ی های شدید به خود آسیب برسانند؛
یا با انواع تتو ها و خالکوبی های گوناگون.

اما فرق میکند.

این مسلمان شیعه» است 
که اسرافکار را برادر شیطان میداند؛
احترام به طبیعت و حقوق انسانها را بر خود واجب؛
و جسمش را امانت خدا میداند و صدمه زدن به آن را اشتباه.

پینوشت:
وقتی دو فرزند یک خانواده با هم دعوا میکنند، معمولا پدر و مادر از فرزند بزرگتر میخواهند که دعوا نکند؛ این وما به معنای خطاکار بودن فرزند بزرگتر نیست. بلکه به دلیل عاقل تر بودن، انتظارات از فرزند بزرگتر بالاتر است. 
انتقاد نسبت به اشتباهات برخی مذهبی ها هم غیر از این دلیل، به علت پیشگیری از اشتباه معرفی کردن دین به مردم است.
بیایید برای یک بار هم که شده محض رضای خدا به جای انکار یا توجیه اشتباهاتمان، کمی در موردشان فکر کنیم. 
اشتباهات تمام افراد روی زمین، توجیه اشتباهات ما نیست. 


تو یک قمه زنی.
من هم میخواهم یک قمه زن باشم!

تو قمه ات را بر فرق سرت میزنی؛
و من میخواهم قمه ام را بر فرق جهالتم بزنم.

قمه تو از جنس چوب است و آهن و فولاد؛
و قمه من از جنس آگاهی و خرد و ایمان.

فرق شکافته تو نماد خشونت است و جهالت؛
و فرق شکافته من نماد عقل است و شجاعت.

امام حسین تو خوشنود میشود با فرق شکافته ات؛
و امام حسین من خوشنود نمیشود جز با عمل صالحم.

حالا خودت بگو: 

امام حسین تو زیباتر است
یا امام حسین من؟؟؟


چشمی» که عاشورایی شد، فقط اشک نمیریزد.
نگاه بر هر گونه گناه را بر خود حرام میداند؛

دستی» که عاشورایی شد، فقط سینه نمی زند.
دستگیری از نیازمندان را بر خود واجب،
و دست اندازی به هر گونه گناه را بر خود حرام میداند؛

قلبی» که عاشورایی شد، فقط داغدار نمیشود.
آن قدر سرشار از عشق به تمام خوبی ها میشود،
که درونش بدی ها جایی برای جولان نداشته باشند؛

فکری» که عاشورایی شد، فقط به مصیبت عاشورا نمی اندیشد.
در مورد هدف و عظمت عاشورا فکر میکند؛ 

زبانی» که عاشورایی شد، فقط یا حسین نمیگوید.
میکوشد تا به جز کلمات حسین گونه، کلامی نگوید؛ 

پایی» که عاشورایی شد، عاشورا را فقط در سال 61 هجری
و کربلا را فقط در سرزمین نینوا نمیبیند.
میکوشد تا هر لحظه و در هر مکان، گام های حسین گونه بردارد؛ 

مصیبت» عاشورا اتفاق افتاد تا ما آن را مصیبت» ندانیم

خدایا؛ 
کمکمان کن که نه فقط اسم حسین، 
بلکه رسم» حسین در تمام اعضا و جوارحمان جاری باشد.


فکر کن فقط 61 سال از هجرت گذشته باشه.

فکر کن خیلی از دوستات و آشناهات، محضر امام حسن، امام علی و حتی پیامبر رو درک کرده باشن.

فکر کن تعداد زیادی از همشهری هات، عدل علی و مکر معاویه را تجربه کرده باشن.

فکر کن تو شرایطی باشی که نسبت به امروز انحرافات و تحریفات و خرافات خییییلی کمتر باشه.

فکر کن تو شرایطی باشی که نسبت به امروز، تشخیص حق از باطل آسون تر باشه.

فکر کن با وجود تمام این شرایط، یزید تونست دین ده ها هزار نفر رو با پول بخره.

چند لحظه فکر کن!

حالا تصور کن: 

تصور کن 1400 سال بعد از اون قضایا.

بدون درک محضر و عدل هیچ امامی حتی توسط یک نفر.

با وجود کوهی از تحریف و انحراف و خرافات.

و با وجود شرایطی سخت تر از 1400 سال پیش برای تشخیص حق از باطل.

تصور کن تو شرایط امروز باشی.

و از تو بپرسند: 

اگر در آن زمان بودی، با حسین می ماندی؟؟؟

پاسخت چیست؟؟؟؟؟ 

آخرین جستجو ها

bilslearnsighmort گپی با خط خطی های من ثبت برند - ثبت فوری شرکت شبکه فایل فارسی ســـــــوته دلان ... آپارات longpuhotrie ایران هتل آنلاین Mary's memory Susan's info